پل معلق-محمدرضا بایرامی
(پل معلق-محمدرضا بایرامی)
با زحمت خواندم این کتاب 130 صفحهای را. سه شب رویش وقت گذاشتم. شبی یکی-دو ساعت. اما از صفحهی 128 به بعد با خودم گفتم عجب قشنگ کتاب را توانسته جمعش کند.
*
یک جملهی کتاب که دائم در کتاب تکرار میشد، نقل قولی بود از خاله زیور:
(( زندگی همه را خوار میکند، اما به نوبت...))
*
راستی؛ موضوع کتاب:
داستان یک سرباز زمان جنگ است که تمام خانوادهاش را از دست داده است ودنبال راهی میگردد که سریعتر به مرگ برسد و ریغ رحمت را بنوشد.
لذا اصرار دارد که او را به جایی اعزام کنند که آخر خط باشد.
کلیدیترین و شاید اثرگذارترین جملهی کتاب هم در اینباره است:
منشی آتشبار گفت:((آنجا آخر خط است. خودت بروی آنجا متوجه میشوی...))
*
البته آنقدرها هم که گفتم سختخوان نبود، ولی میدانم که هر کسی از آن خوشش نمیآید.
*
این کتاب را نشر افق منتشر کرده و آن نسخهای که من خواندم چاپ هشتم بود.